به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، چند روز پیش آماری منتشر شد مبنیبر اینکه در هفت ماهه نخست سال، براساس آمارهای تجارت خارجی کشور، تراز تجاری ایران منفی 3.1 میلیارد دلار شده است. طبق این آمارها، در مدت این هفت ماه، به میزان 27 میلیارد و 817 میلیون دلار انواع کالا وارد کشور شد که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل 14.89 درصد افزایش نشان میداد. ضمن اینکه مجموع صادرات غیرنفتی ایران در هفت ماهه سالجاری به 24 میلیارد و 710 میلیون دلار رسید که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل به میزان 2.17 درصد کاهش داشت. با اعلام این آمارها، برای بسیاری سوال پیش آمد که این تراز منفی به نفع اقتصاد ایران خواهد بود یا خیر؟ و امروز تجارت بینالمللی ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟ سوالی که کیومرث فتحا... کرمانشاهی، معاون سابق سازمان توسعه تجارت در گفتوگو با «فرهیختگان» به تفصیل به آن پاسخ داده است.
در حال حاضر وضعیت تجارت خارجی ما چگونه است؟
حجم تجارت جهانی حدود 38 هزار میلیارد دلار است. در گذشته هم معمولا تراز تجاری ایران با احتساب فروش نفت مثبت بوده، یعنی مجموع صادرات نفتی و غیرنفتی ما همواره در طول سالهای گذشته نسبت به واردات بیشتر بوده است. در سالهای تحریم برای تجارت اتفاقهایی افتاد که هنوز هم بعد از برجام این مشکلات حل نشده و این تحریمها باعث شد تا هم تجارت خارجی کشور دچار مشکل شود و هم اینکه مشکلات مختلفی را هم برای صادرات کشور و هم برای کسانی که در حوزه کسبوکار کارآفرین هستند پیش آورد.
در آماری که چند روز پیش منتشر شد، تراز تجاری هفت ماهه کشور منفی 3 میلیارد دلار اعلام شد. این تراز منفی به چه معناست؟ و اینکه گفته میشود واردات ما بیشتر شده، خوب است یا بد؟
آن چیزی که امروز اتفاق افتاده این است که حجم تجارت جهانی ما به 38 هزار میلیارد دلار رسیده است. به اعتقاد من باید یک درصد تجارت جهانی را از آن خود کنیم، ولی در حال حاضر متاسفانه سهم ما از تجارت جهانی با نفت و گاز حدود 34٪ درصد و بدون نفت و گاز حدود 24 ٪ درصد است. این در حالی است که حدودا تا پنج، ۶ سال پیش و تا سال 90، سالهایی داشتیم که سهم ایران از تجارت جهانی نیم درصد بود. ما برای یک درصد هدفگذاری کردیم، اما نهتنها به این هدفگذاری نرسیدیم، بلکه نتیجه آن هدفگذاریمان
24 ٪ درصد شد.
چرا وقتی راجع به تجارت صحبت میکنید، نفت را کنار میگذارید؟
از قدیم نفت در اقتصاد ایران نقش پررنگی داشته و ما همواره به دنبال این بودیم که تجارتمان را بدون نفت رصد کنیم و روزی برسد که ما به آن جمله معروف 20 سال پیش مقام معظم رهبری برسیم که فرمودند: «آرزوی حقیقی من این است که دریچههای نفت بسته شود و بنای اقتصاد کشور براساس صادرات غیرنفتی گذاشته شود.» همان موقع گفتیم برای بحث تجارت به نفت کار نداریم و گفتیم نفت و گاز یک متولی دارد و ما به آن کاری نداریم. طبیعتا در آمارها یک بخش از صنعت پتروشیمی جزء صنایع پاییندستی میآید و یک بخش هم جزء صنایع سنگین و صنایع کشور.
همانطور که گفتم، هدفگذاری ما یک درصد از سهم تجارت دنیا بوده است، درحالی که الان به آمار سال گذشته رسیدیم. کل تجارت خارجی ما بدون نفت حدود 87 میلیارد دلار است و این در حالی است که در سال 92 و 93 حجم تجارت بدون نفت 102 میلیارد دلار شد. ما سال 93، 49.5 میلیارد دلار حجم صادرات غیرنفتیمان شد و 52.5 میلیارد دلار واردات کشور بدون نفت که حدود 2.5 میلیارد دلار تراز تجاریمان به نفع واردات منفی بود.
آیا تراز تجاری مثبت به سود اقتصاد ایران است؟
به خودی خود همیشه تراز تجاری مثبت ارزشمند نیست. زمانی تراز تجاری مثبت است که حجم تجارت ما افزایش پیدا کند و سهم ما از تجارت جهانی بالا برود نه پایین. الان یک اتفاق بدی در اقتصاد ایران افتاده که ما از آن غافلیم. سال قبل مسئولان تجاری کشور مرتب اعلام میکردند که تراز تجاری کشور مثبت شده است و واقعا هم صادرات از واردات در مقاطعی پیشی گرفت، اما یک نکته منفی را که مسئولان نمیگفتند این بود که حجم تجارت کشور ما پایین آمده و این چیز خوبی نیست. متاسفانه در حال حاضر آمار تجارت خارجی را با جزئیات و به ریز اعلام نمیکنند؛ کلیات را میدهند و آمار خدمات را اعلام نمیکنند.
این عدم شفافیت بیانگر چیست؟
من تصورم این است که چندماهی که آمارها را اعلام نکردند حجم تجارت خارجی پایین آمده بود و به همین دلیل آمارها را اعلام نکردند و مخصوصا ریزش هم را نگفتند.
اقتصاد گویا حداقل باید دو ویژگی داشته باشد؛ اول اینکه شفافیت لازم را داشته باشد و بعد غیررانتی باشد، یعنی عده خاصی فقط منتفع نشوند. تراز تجاری مثبت زمانی ارزشمند است که حجم تجارت خارجی بالا برود، یعنی اینکه حتی 27 میلیارد دلار واردات امروز ما به 200 یا 100 میلیارد دلار برسد نباید ناراحت بشویم، اما به یک شرط؛ اینکه صادرات غیرنفتی ما بر واردات ما غلبه کند، یعنی اگر بهطور مثال واردات کشور 100 میلیارد دلار شد، در برابر آن صادرات غیرنفتیمان حداقل 110 میلیارد دلار بشود و تنها در این صورت است که این تراز ارزشمند است.
اگر این اتفاق بیفتد، از یک سو ما سهممان را از تجارت جهانی بالا برده و به آن یک درصد هدف گذاری شده میرسیم و از سوی دیگر حتی اگر واردات زیاد به کشور میآید، در برابر آن میزان بیشتری صادرات انجام میشود و معنیاش این است که کسبوکار رونق دارد، تولید رونق دارد، مواد اولیه و ماشینآلات و همچنین مواد واسطهای و قطعات یدکی میآید. هرچند که در هر صورت با واردات کالای مصرفی مخالفیم.
در چه بخشهایی میتوانیم صادرات داشته باشیم و خلأهای موجود بر سر راه صادرات این محصولات چیست؟
اعتقاد ما این است که در کشور ظرفیتهای بسیار خوبی داریم؛ هم در بخش مواد معدنی غیر از نفت و گاز و هم در بخش محصولات کشاورزی.
در سالهای اخیر بحث کمآبی مطرح شده، ولی متاسفانه ما ننشستیم فکر کنیم که چطور از تکنولوژی کشاورزی و سیستمهای مکانیزاسیون آبیاری استفاده کنیم که به مشکل برنخوریم. مثلا در حوزه صنعتمان بازتعریف داشته باشیم و سعی کنیم به دنبال راهکارهایی باشیم که کالاهای تولیدیمان بهروز تولید شود.
ما به غیر از تحریم و مشکل نقل و انتقال پولی و بانکی که حتی بعد از برجام نیز حل نشده، مشکلات دیگری نیز داریم. یکی از مشکلات عمده ما بحث خامفروشی است. مساله دیگری که به آن گرفتاریم این است که در حوزه صادرات برنامه نداریم تا بتوانیم ارزش افزوده در آن ایجاد کنیم. اگر ما به فکر خلق مزیت و ایجاد ارزش افزوده باشیم، مشکل اشتغال هم حل میشود. در حال حاضر متوسط ارزش کالای وارداتی کشور هر تن حدود 1300 دلار است، اما در ازای آن متوسط هر تن کالای صادراتیمان به حدود 341 دلار میرسد؛ یعنی ارزش کالای وارداتی کشور حدودا چهار برابر نسبت به صادرات غیرنفتی ما بیشتر است.
علت این اتفاق چیست؟
به خاطر اینکه ما متاسفانه حتی صنایع بالادستیمان مثل فولاد را به صورت خام به اروپا صادر میکنیم و تازه اتحادیه اروپا جرایمی را نیز برای فولاد مبارکه و بخش فولاد وضع کرده و این در حالی است که صنایع پاییندستی ما میگویند چرا این فولاد را به خود ما نمیدهید تا ما آن را تبدیل به محصول ساختهشده کنیم. در حالی که اگر این اتفاق بیفتد، هم اشتغال و هم ارزش افزوده ایجاد میشود و هم اینکه با قیمت بالاتری کالاهایمان را صادر میکنیم. همه اینها تفکر و برنامه میخواهد، ولی کسی پیشقدم نمیشود. به همین دلایل است که در توسعه صادرات غیرنفتی اتفاقی روی نمیدهد.
آیا این خامفروشی فقط در صادرات نفت، پتروشیمی و مواد معدنی است؟
خیر. متاسفانه خلأهای ما در حوزه صادرات بسیار است. مثلا چرا زعفران ما که 97 درصد تولیدمان در ایران است هنوز به صورت فله صادر میشود و در اسپانیا و امارات بستهبندی میشود و ایجاد اشتغال و ارزش افزوده برای آنها میشود؟ در صادرات پسته هم همینطور است. پسته ایرانی در کیسههای 50 کیلویی و به صورت فله صادر میشود. کشاورزی و محصولات معدنی هم همینطور.
راهکار شما چیست؟
ما باید به سمت دانش و تکنولوژی برویم؛ هم برای بخش صنعت، هم معدن و هم کشاورزی. حتی اگر بخش واردات که در کشور انجام میگیرد، منجر به کار شود و تولید و ارزش افزوده ایجاد کند باز هم خوب است. ما باید محصولاتی صادر کنیم که ارزش افزوده بیشتری وارد کشور کند. اگر این کارها را کردیم، باید بنشینیم برنامهریزی کنیم. اگر تولیدی مزیت ندارد باید تعطیل شود. اگر تولیدی بهروز نیست، با ارتقای تکنولوژی و دانش فنی آن را بالا ببریم. باید بازاریابی پیشرفته را یاد بگیریم. این شیوه بازاریابی مقدم بر تولید است؛ یعنی اینکه اول بازارها را پیدا کنیم و بعد متناسب با نیاز بازار تولید کنیم. وضعیتی که ما امروز داریم این است که هر کالایی را تولید میکنیم، اما نباید تصور داشته باشیم که بازارهای مصرفی در دنیا محکومند از ما خرید کنند. بازار نیاز خودش را مطالبه میکند، پس بازاریابی مقدم بر تولید است.
برای رسیدن به چنین بازاری چه پیششرطهایی لازم است؟
یکی از نیازهای کشور بحث سرمایهگذاری است؛ سرمایهگذاری اعم از داخلی و خارجی. اعتقاد من این است که اول باید سرمایهگذاری داخلی و ایرانی را دریابیم. سرمایهگذار خارجی هم اگر بیاید، اول به وضع سرمایهگذار داخلیمان نگاه میکند. اگر ببیند وضع سرمایهگذاری داخلمان خوب است وارد میشود و با سرمایهگذار وطنی شریک میشود. اینطور نیست که سرمایهگذاری چشمبسته بیاید و وارد بازار کار ایران شود.
آیا وضعیت پولی و ارزی ما هم در این بازار موثر است؟
علاوهبر همه آنچه گفته شد، بحثهای دیگری هم مطرح است. یکی از مشکلات ما نرخ ارز دوگانه در کشور است که تاثیر منفی در تجارت میگذارد. نرخ ارز مثل یک چاقوی دولبه است؛ اگر بالا برود، ضمن اینکه به نفع صادرات است، علیه واردات میشود، ولی ما همیشه از توسعه تجارت حمایت میکنیم؛ یعنی واردات و صادرات. درحالی که توسعه تجارتی زمانی مفهوم پیدا میکند که تراز تجاری همیشه به نفع صادرات غیرنفتی باشد. مثل کشور چین که حدود 4500میلیارد دلار صادرات دارد و الان اقتصاد دوم دنیا است و تا چندی دیگر جایگاه اقتصاد اول دنیا را از آن خود میکند. چین حدود 11 درصد تجارت جهانی را به خود اختصاص داده و واردات زیادی نیز به کشورش دارد، اما وقتی جزئیات تجارت چین را بررسی میکنیم، میبینیم که صادراتشان بیش از وارداتشان است؛ یعنی تراز تجاریشان مثبت است. پس تراز تجاری همیشه میتواند یک امر مثبت باشد، مشروط بر اینکه حجم تجارت بالا برود نه اینکه پایین بیاید. مخصوصا برای کشوری مثل ما که اقتصاد پایهاش اقتصاد نفتی بوده است.
برای کاهش صادرات نفتی و افزایش صادرات غیرنفتی چه باید کرد؟
ما دنبال این هستیم که صادرات غیرنفتیمان به واردات پیشی بگیرد، ولی برای این منظور باید کار زیادی کنیم و طبیعتا باید برنامه داشته باشیم. از هزینههای سربار جلوگیری کرده و تولید را کنترل کنیم. تولید باید رقابتی شود تا بتوان کالا را صادر کرد.
در بازار صادراتی یک کالا باید دو ویژگی داشته باشد؛ اول اینکه کیفیتش خوب باشد و دوم اینکه قیمتش رقابتی باشد. اگر غیر از این باشد، کسی از ما کالا نمیخرد. پس باز هم میگویم که باید بازاریابی و صنعت بستهبندیمان را اصلاح کرده و برندسازی کنیم.
تا امروز برای برندسازی جهانی چه کردهایم؟
راجع به برندسازی برنامه نداریم و هیچ خبری نمیبینم و این نشاندهنده آن است که ما برنامهای برای برندسازی نداریم و به اعتقاد من آن چیزهایی هم که گاهی اعلام میشود، به صورت اتفاقی است. گاهی یک آماری درمیآید و براساس آن گزارش عملکردی ارائه میشود. حتی این آمار هم متاسفانه خوب و شفاف منعکس نمیشود.
وظیفه دولت و مسئولان چیست؟
بالاخره ما در این کشور اقتصاددان داریم، دانشمند داریم، در کشور کسانی هستند که در حوزه تجارت و اقتصاد صاحبنظرند و این افراد باید شرایط را بررسی کنند.
قرار بود دولت محترم سیاستگذار باشد و بخش خصوصی تصدیگر؛ یعنی راه را برای بخش خصوصی مهیا و باز کنیم تا بخش خصوصی بتواند هم خودش را تجهیز کند و هم بتواند در حقیقت نقش اصلی خود را ایفا کند. اگر تا امروز اصل 44 قانون اساسی محقق شده بود، امروز امور اقتصادی به دست بخش خصوصی بود. بعضیها میگویند بخش خصوصی مشکل دارد، اما من میگویم باید به بخش خصوصی فضا بدهیم که وارد کار شود. وقتی کل صنایع سنگین ما دولتی است، خودروسازیمان دولتی است، فولادسازی و ذوبآهن دولتی است و حتی بخش عمدهای از صنعت پتروشیمی دولتی است، چطور انتظار داریم که بخش خصوصی فعال شود؟
حتی اگر سرمایهگذار هم بخواهد بیاید برنامهای برای آن نداریم. سرمایهگذاران بیشتر به دنبال مزیتهای کشور مانند نفت، گاز، پتروشیمی، خودروسازی و فولادسازی میآیند. حالا باید پرسید که چرا به فکر صنایع متوسط و کوچک نمیافتند؟ درحالی که اتفاقا کار در همین بنگاههای کوچک و متوسط شکل میگیرد؛ مثل همین کاری که چینیها کردند و موفق بودند.
با توجه به آمار هفت ماهه، پیشبینی شما برای پنج ماه آینده چیست؟
در سال 93 حجم تجارت بدون نفت ما 102 میلیارد دلار بود که 49.5 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی و 52.5 میلیارد دلار آن واردات بود. بعد از گذشت بیش از دو سال رقم 102 در سال 93 به رقم 87 در سال 95 رسید؛ یعنی 15 میلیارد دلار از تجارت خارجی کم شد و این در حالی بود که دهه 80 تا 90 صادرات کشور سیر صعودی داشت و مخصوصا صادرات غیرنفتی افزایش پیدا میکرد. ما در ابتدای دهه 80، حدود پنج میلیارد دلار صادرات داشتیم، سال 86 به 20 میلیارد دلار رسید و سال 90 صادرات غیرنفتی ما از 40 میلیارد دلار گذشت و سال 93 به 49.5 میلیارد دلار رسید. امروز متاسفانه نهتنها آن آهنگ رشد متوقف شده، بلکه کاهش هم یافته است. اگر با آن رشد به جلو میرفتیم، امسال باید حول و حوش 80 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی میداشتیم. معمولا در 6 ماهه دوم وضع بهتر میشود؛ چون اوایل سال و بعد از تعطیلات عید کسبوکار رونق چندانی ندارد و معمولا در شهریورماه و در 6 ماهه دوم که بعضی از محصولات برداشت میشود، وضع بهتر خواهد شد. اما با توجه به تجارب و عدد و رقمهایی که دادم و در این هفت ماه اتفاق افتاده، من پیشبینی میکنم اوضاع تنها کمی بهبود یابد و تغییرات چندانی در آمارها نداشته باشیم.
* نویسنده : مهدیهسادات شاهمرادی روزنامه نگار